جدایی...
سلام دلبرکم... امروز دوباره مثل چهارشنبه و پنجشنبه با گریه و حتی با شدت بیشتری از روزهای قبل به مهد رفتی .نمی دونم چرا یه دفعه این طوری شدی چون دو هفته گذشته هیچ مشکلی نداشتی و خودت با اشتیاق پله ها رو بالا می رفتی و با من بای بای می کردی و داخل مهد می رفتی. صبح پنج شنبه با مهد تماس گرفتم وخواستم با مدیر مه یا مربیت صحبت کنم و علت رو جویا بشم چون حدس زدم اونجا از یه چیزی اذیت میشی ولی نشد و امروز حضوری با مربیت صحبت کردم و گفت که مشکلی نیست و بچه ها هر چی بزرگتر می شن چون درکشون بالا تر می ره سخت تر جدایی رو می پذیرن. خلاصه امروز با وجود اینکه ماشینی که بابا جون از کربلا برات اورده رو با خودت به مهد بردی حسابی گریه کردی و من هم تا چند دقیق...
نویسنده :
مامان مهسا
8:25